علی علی 10 سالگیت مبارک

علی کوچولوی مامان و بابا

بالاخره به یه نفر گفتم

سلام عزیزم امشب خونه مامان جون  بودیم (منظورم مامان خودمه عزیزم ) به نسرین جون گفتم ,خیلی خوشحال شد ,قرار شد هفته بعد با هام بیاد دکتر, هنوز به مامان جون نگفتم ,قراره نسرین جون  زحمتشو بکشه ...
25 آذر 1392

خرید لباس بارداری

سلام کوچولوی مامان   بالاخره رفتم شلوار بارداری گرفتم  ,دیگه شلوارام اندازم نبود ,تا حالا ام به زور می پوشید مشون ,راستی هنوز برای اسم با بابایی به توافق نرسیدیم  ,سعی میکنیم یه اسم خوب برات انتخاب کنیم ,که بعد ام خودت دوستش داشته باشی ...
21 آذر 1392

گل پسر مامان بابا

بالاخره فهمیدیم  که تو پسر گل مامان بابایی   راستش امروز با بابایی رفتیم برای سونوی سه بعدی ,به دکتر گفتم که میخوام همسرمم بیاد داخلو پیشم باشه ,وقتی دکتر شروع کرد به انجام سونو ,قیافه بابایی دیدنی بود      , تو ام یه ژست با مزه گرفته بودی انگار خجالت میکشیدی ,آخه با دستت صورتتو پوشونده بودی ,خیلیم کوچولوو لاغر بودی ,من به دکتر گفتم چقد لاغره؟گفت تازه از ماههای بعد شروع میکنه به وزن گیری ,الان تو فقط 241 گرمی جیگر مامان ,خدا رو شکرمیکنم به خاطر داشتنت عزیز دلم   تویه این عکست قیافتو بهتر میشه دید ...
19 آذر 1392

ثبت نام توی کلاسای ورزشی

امروزرفتم  تویه یه سری کلاس ورزشی که تویه  بیمارستان برگزار میشه ,ثبت نام کردم ,فک کنم  از لحاظ روحیم برام خوب باشه     ,قرار شد از هفته 24 به بعد شروع بشه , من الان تویه هفته هجدهمم ,امیدوارم کلاسای خوبی باشه    ...
16 آذر 1392

نتیجه آزمایش

 سلام  به عزیز مامان   نتیجه آزمایش غربالگری رو که گرفتم ,بردم پیش دکتر , خدا رو شکر گفت همه چی خوبه , برام یه سونوی سه بعدی نوشت که دو سه هفته دیگه انجام بدم , اینطوری هم از سلامتیت مطمئن میشم هم میفهمم که دختری یا پسر ,یه موقع غصه نخوریا ,برای من فقط سلامتیت مهمه ,فقط میخوام شروع کنم به خرید لباس و وسایلت ,باید بدونم تو دخملی یا پسل دیگه عزیزم    ...
7 آذر 1392

یه خاطره با مزه

سلام جیگر مامان امروز با نسرین جون رفتیم برات چند تا تیکه لباس گرفتیم ,یه اتفاق با مزه ای افتاد ,من نمیدونستم باید برات چه سایزی بگیرم ,از فروشنده سوال کردم ,اونم پرسید بچتون چند کیلوه ؟زدم زیر خنده و گفتم فک نکنم به کیلو رسیده باشه ,تازه فروشنده فهمید من باردارم ,وای , لباسای نوزادی خیلی خوشگلن مخصوصادخترونهاش,ولی چون من جنسیتتونمیدونم  , سعی کردم یه جوری بگیرم که به هر دو بخوره ,ببین توام خوشت میاد  ...
4 آذر 1392

لحظه شماری برای دیدنت

سلام عشقم  روز 4 اذر باید برم برای ازمایش غربالگری ,امیدوارم مشکلی نباشه عزیز دلم , هر روز که میگذره  ,بیشتر دلم تنگ میشه برای دیدنت ,هنوز نیومده خیلی برام عزیزی به خدا ,روز شماری میکنم که زود زود ببینمت ...
25 آبان 1392

هرکی به فکر خودشه

سلام به نی نی گلم امروز نسرین جون برات یه عروسک گرفته بود ,خیلی با مزه است     ,نگار (دختر داییتو میگم ,7سالشه )میگفت عمه کاش بچتون شبیه این عروسکه بشه ,بهش میگم چرا ؟میگفت آخه خیلی با مزه است  ,راستی اون دوست داره تو دختر باشی        ,آخه  تک افتاده  ,بیشتر نوه هاپسرن ,جالبه که هر کدوم از نوه ها یه چیزی میخوان , کسری میگفت کاش پسر باشه ,فک کنم میخواد یه تیم فوتبال راه بندازه ,میدونی ,برای من خیلی لذتبخشه که بقیه ام مثل من به تو فکر میکنن  ...
21 آبان 1392

اولین تکونای تو

سلام به یکی یه دونه مامان تازه رفتم توی هفته پانزدهم,اما هنوز تکوناتو احساس نمیکنم   ,یعنی گاهی اوقات یه احساسی مثل ضربان قلب دارم  ,همه میگن اوایل تکونا همینطوریه ,شایدم من انتظارم خیلیه,دلم میخواد واقعا حست کنم , من خیلی خیلی  به خاطر وجود تو خوشحالم واز خدا میخوام هیچ زنی رو از داشتن بچه محروم نکنه ,آمین ...
16 آبان 1392